آخرین شعرم را که تقدیم تمام تحمل های همسرم می کنم
شب اندکی سرد است
زمان بی من می گذرد
بی تابی این لحظه را من می میرم
تو
شک می کنی
شک می کنی به تنهایی ام
به بیکاری ام
به اینکه دارم بی قواره رشد می کنم در شعر
و عاشقانه می سازم تو را
و دخترم جای تو را می گیرد
۲۱/۴/۸۷