شیرین

ادبی ُ

شیرین

ادبی ُ

شهرام شیدایی

نیاز به یک کلمه دارم  

کلمه ای که مرا از روی زمین بر دارد  

 

 

 

شنیده ام کهشهرام شیدایی در بیمارستان بستری است 

شهرام را من با شعرهایش می شناسم خودش را از نزدیک ندیده ام و البته تعریف هایش را از آیدین مسننعزیز. 

شعرهای شیدایی حال و هوای خاص خود را دارد . امیدوارم شهرام عزیز هرچه زودتر بهبود یابد و زندگی کردن را و سرودن را با شعر هایش به ما بیاموزد. 

خدایا به  شیدایی  به حرمت واژه و به تعداد واژه هایش عمرش را دراز کن و سلامتی عطا فرما  آمین آمین آمین 

بردرختان سپری می شوم 

بر شاخه هایی که بادها بر آنها وزیده 

بر تمام بدنه یشان 

دستهایم ریشه هایی 

برای از دست دادن لحظات 

و تو در دوردست ها می نگری 

درختانی را که من خواهم کاشت 

نگاه کن جنگل در مه فرو رفته 

و سرودهایم را غمی فرا گرفته 

تو تمام آن چیزی هستی 

که در ذهنم تشکیل می شود 

آتش گرفت آن چیزی را که نگاه می کردی 

در عبور از دیوارهای این خانه  

در لابلای کتاب هایی که همیشه با منند  

در امواج تنهای خزر   

آتش گرفت آنچه را که نمی دیدی 

فریادهای شعرم را 

نوشتن از فرط درد 

بی کسی انگشتانم را 

آتش گرفت آنچه را که فرهاد می نامیدی 

تنها یک ستاره

نگاهی به دوردست ها

حشره ی ریز تنهایی