این هم یک سری شعر ترکی
1
اوتون باشیندا هوردیم ساجلاری
پارلاخ گوزلریم قان قوسدی ده رینه ن
سو ایچدیم یانقودان
ددی خوش گلیبدی
گینه باهار
ادامه مطلب ...
16
زنگ زده بود خانه نبودم، فقط خواسته بود به من بگوید که پدرت مرده ، سکته کرده ، برده اند بیمارستان ، تا بیمارستان دوام نیاورده ، نصف شب هم که رسیدم خانه ، هم اتاقی ام کلی مقدمه چینی کرده بود ، مثل اینکه بعد از شنیدن خبر وقتش را گذاشته بود که طوری به من بگوید تا پس نیفتم ، هول برش داشته بود ، همیشه اینطوری ست ، از وقتی که می شناسمش ، شلوار پارچه ای مشکی می پوشد ، برخلاف عملکرد ضعیفش در مسائل عاطفی ، در بحث های جدی و فلسفی خونسرد است ، شمرده حرف می زند ، مثل کسی که می خواهد از کم و زیاد بودن پولهایش اطمینان حاصل کند ، هی می شمارد ، این شمارشگری اش صادقانه و منطقی ست بدون اینکه شنونده را دست پایین بگیرد ، علاقه ای خاص هم به ادبیات سبک خراسانی داشت
مِن مِن می کند می گوید مرگ اتفاق عجیب و غریبی نیست که شوکه شویم ، هر روز خدا که بگیری باهاش روبروییم ، داد می زند : تو حالیت نیست ، می گویم: حالیمه ولی اونقدر اتفاق می افته که چیزی معمولیه ، کلیشه شده
آرام تر می شود : کلیشه ای غم انگیز
فکر می کنم ولی اول جمله اش را پیش خودم مزمزه می کنم ، در لابلای مِن مِن کردن ها و هول و ولاهایش کمی تا قسمتی از جملاتش را می خورد ، به قرمزی می زند ، همین حالا متوجه شدم : باشه من هم عدم حضور یکی برام سخته
می پرد وسط حرفم ، عادت ندارد : تو دیگه خیلی شلی
قهرالود است ولی می خواهم قانعش کنم : ببین چیزی که چه بخواهیم چه نخواهیم اتفاق می افتد غم خوردنش چه فایده ای دارد ، چیزی که ناچار به قبولشیم چه توفیری می کند که غصه اش را بخورم ، وضع بهتر از اینکه هست بهتر نمی شه ، بشه هم آخرش یقه ی آدم را می گیره
در این یک ربع نمی دانم چند سیگار را تلف کرد ولی اگر همینطور ادامه دهد سیگارهایش تمام می شود و هجوم می آورد به سیگارمن : چیزی قرار نیست در این جور مواقع برای آدم راست و ریس بشه
به فکر می رود ، دوباره می نشیند روی مبل ، برمی خیزد ، می رود به طرف آشپزخانه ، می گویم : نشستی فکر کردی که بری چایی بریزی
برنمی گردد ولی می گوید : آره
چایی که می ریزد : یعنی ...... شاید ..... بابات ....... ب م ی ر د ...... چکارمی کنی
- هیچ خداحافظ
چایی می آورد : پس ...... مرده ..... مرده .... مرده مرده مرده مرده مرده
افتادم از کجا هنوز نمی دانم